10 سال پیش بود که جناب احمد جعفری چمازکتی در گفتگویی گفت که "ایرنا، بال پریدن ندارد" که از طرف علی اکبر جوانفکر مدیرعامل وقت ایرنا بر تابیده نشد و برای این عضو باسابقه خبرگزاری رسمی کشور گرفتاری ایجاد کرد. به قول عین القضات همدانی: بس مختصر فهم آمده ایم!
خبرگزاری جمهوری اسلامی در 8 سال اخیر و به خصوص در زمان نخستین مدیرعامل دوران اعتدال زمینگیر شد و مشکلات فهم مختصر مقامات به فهم ناچیز مدیریت اضافه شد و وضعیتی را رقم زد که کاش رقم نمی زد. نگاه مسئولان کشور در رده های مختلف به کارکرد رسانه های دولتی و حتی به معنای کلی "رسانه"؛ حرفه ای نیست و رسانه را روابط عمومی به شیوه پاساژ مهستان می خواهند که بیانیه های آنها را هر روز منتشر کند و لبخند رضایت را بر لیان ملوکانه آنها بنشاند. این مشکل را رسانه های غیردولتی ندارند و با فراغ بال بیشتری می توانند کنشگری کنند.
مدیریت های کارنابلد و سیاسی - فرقه ای به این مشکل دامن زده و اوضاع را پیچیده تر می کند که نتیجه آنی آن که به تجربه به دست آمده است(نیروهای ایرنا به تجربه آموخته اند)، کناره گیری از نزاع و تماشاچی شدن است. نیروهای حرفه ای خود را درگیر زدوخردهای سیاسی و موسمی نمی کنند، زیرا می دانند که نگاه "مساله محور" در رسانه های دولتی قابل تعقیب نیست و ورود به مسائل سیاسی دولت ها هم چیزی جز دردسر ندارد و مانند گلهای بهاری حاشیه کویر عمری به اندازه 1 ماه از 12 ماه سال خواهد داشت.
بی تردید هیچ رسانه ای در کشور به اندازه ایرنا نیروی حرفه ای و باتجربه در اختیار ندارد، و انباشت تجربه در 9 دهه گذشته در اختیار "دیگری" نیست، اما چرا رسانه ای با صدها نیروی خبره بال پریدن ندارد و زمینگیر می شود. و سوال مهمتر اینکه؛ آیا این وضعیت قابل تغییر است؟
بررسی آنچه در خروجی ایرنا قابل مشاهده است نشان می دهد که ایرنا بال پریدن دارد! از 6 ماه پیش تاکنون شاهد بازگشت آرام خبرگزاری رسمی دولت به جمع رسانه هایی که باید هر روز دید، هستیم. موضوعاتی که هرگز محل ورود رسانه رسمی کشور نبود در صفحات خبری قابل مشاهده است و حتی در موضوع ناآرامی های اصفهان شاهد پخش تصاویر آن در ایرنا بودیم که شایسته تقدیر فراوان و گامی است برای کنار زدن پرده محافظه کاری و خودسانسوری. خبر را نمی توان سانسور کرد، اما می توان مدیریت کرد!
شکی نیست که جایگاه مدیریت ایرنا یک امر ایستا نیست و به شخصیت سیاسی و اخلاقی مدیرعامل سنجاق شده است. بسیاری از انتظارات مدیران دولتی به طور ذاتی نافذ نیست و نگاه غلط مدیران ایرنا باعث نافذ شدن آن در طی سال ها شده و ایجاد توقع نا به جا کرده است، که نتیجه آن وسعت غیرقابل قبول خطوط قرمز برای رسانه ای است که می خواهد در عصر انبوه رسانه ها و گسترش بی حدومرز شبکه های اجتماعی در بازار رقابت باقی بماند.
بازار رقابت! آنهم در حوزه خبر. شاید بتوان گفت که راه نجات ایرنا از مسیر "بازار" می گذرد. همانگونه که راه نجات صنعت ورشکسته خودروسازی از مسیر "بازار" می گذرد. اساتید ارتباطات به نیکی می دانند که بحث رسانه بی طرف بلاوجه است و اگر ارزیابی این گزاره را(بی طرفی رسانه) به مکاتب نوین فلسفی مانند مکتب فرانکفورت و جریان انتقادی، پست مدرن ها و یا حتی جریان های نزدیک به لیبرالیسم با قرائت ها جدیدتر بسپاریم، تحمیلی و بی معنی می شود، و اهل فن بر "منصف" بودن رسانه تاکید دارند تا بر "بی طرف" بودن آن که مانند هر امر "انسانی" دیگری ناشدنی است. یعنی می توان موضع داشت و از دولت مستقر هم دفاع کرد، اما سخن مخالفان(اشخاص یا افکار یا اتفاقات) را هم شنید، که نتیجه آن "مرجع" باقی ماندن و در بازار رقابت باقی ماندن است. فراوانی مسائل ملی از فراوانی مسائل دولتی به مراتب بیشتر است.
و اما "مساله محوری" که جایی در پیشینه ایرنا نداشته و به تک تیراندازی هایی پراکنده محدود شده است. خبرنگار در ایرنا مانند یک یوز شکاری است که به دنبال شکار می دود و آنرا می گیرد، اما پس از گرفتن شکار، صاحب کار خودخوانده(وزیر محترم، معاون محترم وزیر، نماینده محترم مجلس، مقام محترم و تلفن به دست محترم) وارد میدان شده و شکار را از دهان شکارچی می گیرد. یعنی چه؟ یعنی پیگیری مسائل ملی در ایرنا کار دشواری بوده و با تلفن افرادی که فهم ملی از موضوعات ندارند هوا می شود. به همین سادگی!
به فراخور علائق شخصی، با بررسی سرویس های اقتصادی، پژوهش و تا حدی بین الملل، به روشنی می توانم مدعی شوم که روزی چند بار دیدن ایرنا و به انتظار مطالب جدید نشستن را می توانم توصیه کنم. ظاهرا جسارت و فهم خبری مدیریت جدید ایرنا می تواند بر کلیشه های رسوب کرده در ساختار این خبرگزاری قدیمی کشور(قدیمی ترین) غلبه کند. البته اگر بس مختصر فهم های دیگری وارد نشوند!
اثبات غلط بودن نگاه مقام های متنفذ در روابط عمومی دیدن رسانه های دولتی و فشار رسانه های بیگانه بر افکار عمومی؛ موضوعیت یافتن چاره جویی؛ باعث شده است شاهد افزایش سواد رسانه ای در مردم و مسئولان باشیم، که این تغییر آرام و البته کند، می تواند به کمک مدیران تحول گرای کنونی شتافته و کار آنها را برای به سرانجام رسانیدن روند اصلاحی که در پیش گرفته اند، راحت تر کند.
پایان/
نظر شما